آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

جنب‌وجوش داشتن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / jonbo joosh daashtan /

to vibrate, to move, to shake, to wiggle, to wigwag, to toss, to rock, to twitch, to flit, to whisk, to flicker, to pop, to fling, to wag, to quake, to pitch

to vibrate

to move

to shake

to wiggle

to wigwag

to toss

to rock

to twitch

to flit

to whisk

to flicker

to pop

to fling

to wag

to quake

to pitch

جنبیدن، تکان خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

زمین بازی با صدای بازی کودکان جنب‌وجوش دارد.

The playground vibrates with the sounds of children playing.

جمعیت در طول کنسرت با انرژی جنب‌وجوش دارند.

The crowd shakes with energy during the concert.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جنب‌وجوش داشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جنب‌وجوش داشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جنب‌وجوش داشتن

لغات نزدیک جنب‌وجوش داشتن

پیشنهاد بهبود معانی